به گزارش خبرنگار سینمایی پایگاه ستارگان به نقل از جهان نيوز ، «۸۰ میلیون ایرانی برایم مهم نیست وقتی قرار است خم به ابروی پسر من بیاید.» بسیاری اعتقاد دارند که «حمید فرخنژاد» با بیان صریح این جمله جلوی دوریین، مرگ هنری خود را رقم زد.
این اقدام آقای بازیگر، دستگاه قضا را وادار میکند تا در برابر پیشنهادهای مشابه نیز انعطاف لازم را نشان ندهد. حال آنکه چهرههای سرشناس دیگر شاید بخواهند به دلایلی ضروری، مجبور به خروج از کشور باشند اما همچنانکه فرخنژاد، ریش گرو گذاشتن جماعتی را در کنار تعهد خود، فدای منویات شخصی کرد، دستگاه قضا نیز قطعا از این پس، سختگیریهای بیشتری را در این زمینه اعمال خواهد کرد.
فرخنژاد وقتی فهمید که باید عازم آمریکا شود، بهناگهان از بارگزاری استوری و پست مرتبط با خشونتهای اجتماعی اخیر منصرف شد و برخلاف روزهای نخست ناآرامیها، طی هفتههای اخیر، هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نشان نداد. یعنی برای مطامع و منافع شخصی خود، هیچ نگفت و آن موقع دیگر نگران جوانان کشورش نبود
این بازی البته زوایای دیگری هم داشت؛ مثلا در زمستان ۹۸ که آن حادثه ناگوار در مورد سقوط هواپیمای اوکراینی رخ داد و جمعی از هنرمندان، اعلام کردند که از شرکت در جشنواره فجر انصراف میدهند. حمید فرخنژاد هم یکی از این چهرهها بود که با وجود آنکه هیچ فیلمی در جشنواره آن سال نداشت و طبیعتا در آن ایام، در هیچ سینمای جشنواره حاضر نمیشد، اعلام کرد که این رویداد را تحریم کرده است. درواقع روغن ریخته را نذر امامزاده کرد. اما همین آدم در بهار ۱۴۰۰ که باز هم معدود هنرمندان، جشنواره جهانی فیلم فجر را تحریم کردند، به دلیل آنکه فیلم «میجر» را در مقام تهیهکننده داشت، بدون هیچ اعتراضی، فیلم خود را که فجر ملی آن را نپذیرفته بود، به فجر جهانی داد و چند بار هم در پردیس چارسو حاضر شد و حتی برای مخاطبان فیلمش هم صحبت کرد و در خاتمه، سیمرغ نقرهای بهترین بازیگر مرد را برای بازی در «میجر» که خود تهیه کرده بود با افتخار در اختتامیه دریافت کرد و تصاویر خندان او به ثبت رسید.
حالا اما فرخنژاد، وارد پروسه دیگری از این سیاست خود شده است و طی ساعات اخیر با انتشار پستها و استوریهایی عجیب، الفاظی را به کار برده که شاید خشنتر از الفاظی باشد که برخی براندازان به کار میبرند.
فرخنژاد تا ۴ روز پیش در ایران حضور داشت اما بهواسطه انتشار استوریهایی، اجازه خروج از کشور را نداشت.
به همین دلیل، از طریق صنف خود وارد عمل شده و دستگاه قضا را مجاب کرد که به دلیل سال نو میلادی و اینکه میخواهد با پسرش ملاقات کند، اجازه خروج از کشور را گرفت. دستگاه قضا هم رافت به خرج داده و با گرفتن تعهد از آقای بازیگر، اجازه خروج وی از کشور را صادر میکند.
در این ماجرا میتوان به ۲ نکته اشاره کرد: نخست آنکه فرخنژاد وقتی فهمید که باید عازم آمریکا شود، بهناگهان از بارگزاری استوری و پست مرتبط با خشونتهای اجتماعی اخیر منصرف شد و برخلاف روزهای نخست ناآرامیها، طی هفتههای اخیر، هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نشان نداد. یعنی برای مطامع و منافع شخصی خود، هیچ نگفت و آن موقع دیگر نگران جوانان کشورش نبود.
نکته دوم هم به این موضوع مربوط است که وی، برگه تعهدی را امضا کرد که در آن بهصراحت عنوان کرده که کشورش و تمامیت ارضی آن برایش مهم بوده و هیچگاه برخلاف مصلحت قانون ایران عمل نمیکند اما همینکه مطمئن شد جای پایش در آمریکا سفت شده، اقدام به انتشار مطالبی کرد که برخلاف تعهد او بود؛ حال آنکه وقتی یک هنرمند در قبال نوشتهها و امضای صریح خود، هیچ تعهدی را گردن نمیگیرد، آنزمان چگونه میتواند نگران و متعهد به کشور و مردمش باشد؟
البته این بیتعهدی تنها به این موارد ختم نمیشود. فرخنژاد تا ساعات پایانی حضورش در کشور، مشغول بازی در سریال «سقوط» بوده است که توسط فیلمیو در دست تولید است. فرخنژاد در تمامی این سالها چه در قامت بازیگر و چه در مقام تهیهکننده و کارگردان، بهخوبی مطلع است که اظهارنظرهای شخصی از این دست، تا چه اندازه میتواند سرنوشت پروژهها را به خطر بیاندازد. اکنون و با این حرکت او، نهتنها برای سریال «سقوط» محدودیتهای احتمالی ایجاد خواهد شد بلکه برای دیگر آثارش نظیر «زنبور کارگر» و «ملاقات با جادوگر» که در نویت اکران هستند نیز گرفتاریهایی به وجود خواهد آمد که پرواضح است که دامنه این محدودیتها، عوامل این پروژهها را نیز مبتلا خواهد کرد.
این نکته نیز بسیار قابل تامل است که سریال «سقوط» آخرین بازی حمید فرخنژاد درباره چیست؟ و او چه نقشی را در آن ایفا کرده است؟ آیا در حمایت از زن زندگی آزادی است؟ در حمایت از معترضان؟ در اعتراض به گرانیها؟ خیر! سقوط سریالی تحت نظر و پشتیبانی نهادهای امنیتیست، سریالی در عراق پیرامون داعش و آزادسازی موصل توسط جمهوری اسلامی... و او نیز نقش یک مامور امنیتی جمهوری اسلامی را ایفا میکند و نشان میدهد جمهوریاسلامی چگونه عراق را پاک و آزاد کرد.
این اقدام آقای بازیگر، دستگاه قضا را وادار میکند تا در برابر پیشنهادهای مشابه نیز انعطاف لازم را نشان ندهد. حال آنکه چهرههای سرشناس دیگر شاید بخواهند به دلایلی ضروری، مجبور به خروج از کشور باشند اما همچنانکه فرخنژاد، ریش گرو گذاشتن جماعتی را در کنار تعهد خود، فدای منویات شخصی کرد، دستگاه قضا نیز قطعا از این پس، سختگیریهای بیشتری را در این زمینه اعمال خواهد کرد.
فرخنژاد یکبار در مهر ۹۷ اعلام کرده بود که مجبور است برای اقامت فرزندش در آمریکا، ماهانه ۱۰ هزار دلار برای آنها بفرستد و زیر همین ماهی ۱۰ هزار دلار که در همان زمان، با عایدی یک خانواده متوسط رو به بالای آمریکایی برابری میکرد، زائیده است.
حالا اما گویا تصور میشود این قسط ماهی ۱۰ هزار دلار به پایان رسیده و او توانسته با دستمزدهای کلانی که بابت بازی در پروژههای تحت لوای همین حکومت به دست آورده، از پس این مخارج سنگین برآید و همین که خود را با پول این ملت و دولت سیراب کرد، بهزعم خود، یک پشتپا به کشور و ملت و دولتش زد و حالا در مقام اپوزیسیون، همان حرفهایی را به زبان میآورد که سیاسیون باسوادتر از او، بدون آنکه بهرهای از ثروت ملی برده باشند، به نوعی به زبان میآورند و توفیقی را در این زمینه به دست نیاوردهاند.
اخبار حکایت از آن دارند که فرخنژاد باز هم کشورش را به مطامع شخصی فروخته و وقتی دیده که گرینکارت وی در آستانه ابطال قرار دارد و در این صورت، کمکهای مالی دولتی این کشور نیز قطع میشود، اقدام به انتشار این نوشته هماهنگشده کرده است. البته راه یک احتمال دیگر نیز بسته نیست و آن اینکه وی بعدها ادعا کند صفحهاش هک شده و یا دیگرانی این مطالب را نوشته و وی را تهدید به انتشارش کردهاند.
و اما سوال تاملآوری که اینجا مطرح است آنکه، آیا واقعا میارزید جلای وطن با این حجم از محبوبیت نداشته یک بازیگری که ۲۳ سال از عمرش را در سینما بازی کرد؟ یعنی بازیگری که ۲۳ سال در نقش اول فیلم و سریال بازی کرده، نباید این میزان محبوبیت داشته باشد که حتی ضدانقلاب و براندازان از انتشار حرفهای ضدحکومتی او خوشحال شوند؟
ببینید فرخنژاد چه کرده که نه مردمش او را دوست دارند و نه ضدانقلاب چندان این حرفهای هیجانی او را تحویل گرفتند. او ۲۳ سال فقط برای خودش کار کرد و نه برای هیچ فرد، جریان، ملت و حتی کشورش ایران.