در حال پرینت ... برای پرینت مجدد، صفحه را رفرش کنید

ستارگان




دسته: صفحه‌ی اصلی سیاسی مذهبی

کد: 14030929123914

تاریخ: 26-01-1404 13:03

https://setargan.com/n/14030929123914


از طفل شیرخوار تا پیرمرد هشتاد ساله در حادثه ی عاشورا نقشی داشتند !

حماسه ی حسینی از دیدگاه شهید مطهری /46

از طفل شیرخوار تا پیرمرد هشتاد ساله در حادثه ی عاشورا نقشی داشتند !

کلید واژه ها :
عاشورا شهید مطهری اباعبدالله الحسین(ع) حماسه حسینی کربلا


به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه اطلاع رسانی ستارگان ، استاد شهید مرتضی مطهری در ادامه جلد ابتدایی کتاب حماسه ی حسینی پس از بیان برخی عناصر اخلاقی در حادثه ی کربلا به نقش آفرینی افراد مختلف در این حادثه می‌پردازد و تصریح می کند : در حادثه ی عاشورا ، تمام جنبه های اسلامی مورد مشاهده است ؛ از جنبه ی اجتماعی و اندرزی و توحیدی تا جنبه عرفانی و اعتقادی ! و افرادی که این نقش ها را بر عهده گرفتند از طفل شیرخوار تا پیرمرد هشتاد ساله و حتی پیر زنان حاضر هستند . در کربلا ، سه نفر همراه با زن و بچه ی خود حاضر شدند . یکی مسلم بن عوسجه ، دیگری عبدالله بن عمیر کلبی و دیگری جناده بن حرث انصاری است . در باره ی عبدالله بن عمیر نوشته اند که تا از حادثه ی کربلا باخبر می‌شود به سوی کربلا راه می‌افتد و همسرش شرط می‌گذارد که اگر قرار است بروی باید من‌را هم با خود ببری ! عبدالله بن عمیر هم همراه با همسر و مادرش راهی کربلا می‌شود . زمانی که عبدالله بن عمیر روز عاشورا وارد میدان جنگ می‌شود ، پس از جنگ با چندنفر و کشتن آن‌ها ، از پشت خنجر می‌خورد و پنجه های دستش قطع می‌شود . به سوی مادرش باز می‌گردد و می‌گوید ، مادر آیا اکنون از من راضی هستی ؟! مادرش می‌گوید : من تا تو را شهید در راه حضرت حسین علیه السلام نبینم از تو راضی نمی‌شوم . عبدالله هم به میدان بر می‌گردد و شهید می‌شود . پس از شهادت وی ، دشمن سر عبدالله را به خیمه ی مادرش پرتاب می‌کنند و مادرش می‌گوید : اکنون از تو راضی شدم ! اما ما هدیه ای را که در راه خاندان پیامبر (ص) داده‌ایم ، پس نمی‌گیریم ! و سر پسرش را به میانه ی میدان پرتاب می‌کند !

استاد مطهری ادامه می‌دهد : در کربلا ده طفل غیربالغ شهید شدند . یکی از آن‌ها جوانی بود که پدرش در میدان کربلا شهید شده بود . پسر جوان نزد اباعبدالله (ع) رفت و کسب اجازه کرد . اما اباعبدالله (ع) فرمودند : همین که پدرت شهید شده است کافی است و شاید مادرت راضی نباشد ! پسرجوان می‌گوید : مادرم خود این شمشیر را به کمرم بسته است ! و اباعبدالله(ع) که شوق جوان را می‌بینند به او اجازه می‌دهند . جوان که به میدان می‌رسد به.جای اینکه با پدرش خود را معرفی کند ، می‌گوید : من همان کسی هستم که آقای او و کسی که مایه ی خوشحالی قلب اوست ، حسین (ع) است !

مولف کتاب  تکمیل می‌کند : از بچه و بزرگ ، همه در این حادثه وظیفه خاص و مقام عجیبی دارند . حال وظیفه ای که زن‌ها در تبلیغ کربلا داشتند ، به جای خود ! 

 

منبع : جلد اول کتاب حماسه ی حسینی

مؤلف: استاد شهید مرتضی مطهری

صفحات : ۳۰۶_۳۱۲

تلخیص : زهرا ذاکری